<<< معرفی موسیقیدانان بزرگ جهان

ولفگانگ آمادئوس موزارت ( موزار ) ( Wolfgang Amedeus Mozart ) :

در 27 ژوئن سال 1756 در شهر سالزبورگ ( اتریش ) متولد شد. نام کامل وی یوهانس کریستوماس ولفگانگوس تفیلوس موزارت می باشد. نام او به یاد پدربزرگش و به یاد مادرش و به دلیل روز مقدسی که در آن متولد شد ( یوهانس کریستوماس ) , این چنین برگزیده شد.

پدرش لئوپولد, نوازنده ویولن و رهبر ارکستر کلیسای آرشیدوک ( آرشیپسکوپال ) سالزبورگ مصنفی باهوش و قابل بود. مادرش آنا ماریا پرتل دختر ولفگانگ نیکلاس پرتل, افسر گارد سنکت گیلگن و خواهرش ماریا آنا نانرل ( Nanrel ) بودند.

ولفگانگ از همان ابتدای کودکی نبوغ و خارق العاده بودنش را نشان داد. سه ساله بود که سعی می کرد فاصله های سوم را روی کلاوسن بنوازد. در جست و خیزهای کودکانه اش مدام آوازی را حین بازی تکرار می کرد. در چهار سالگی می توانست قطعات کوچکی را روی کلاوسن بنوازد. در سن شش سالگی آن چنان روی کلاوسن بداهه نوازی می کرد که هیچ ایرادی نمی شد بر او گرفت. ولفگانگ کوچک علاقه زیادی هم به ریاضیات داشت و تمامی چوب های کف منزل را با محاسبات ریاضی خود سیاه کرده بود. پدرش این استعدادها را تربیت کرد و در بین سال های 1762 تا 1766 ترتیب یک مسافرت در اروپا را داد. آنها در ابتدا به آلمان رفتند تا هنر استاد کوچک به همراه خواهرش نانرل که در این زمان یازده سال داشت و پیانیست قابلی بود را به همه بنمایاند.

این مسافرین به وین رسیدند و امپراتور با آغوشی گشاده از این موسیقیدانان کوچک استقبال کرد و درشکه خود را برای آوردن آنها فرستاد.

برای اولین باری که در سالن به امپراتریس ناری ترز معرفی شدند حادثه کوچکی برای موزارت اتفاق افتاد. در حالی که روی تخته های موم زده لیز می خورد و بازی می کرد ناگهان زمین خورد, و در این حال یک شاهزاده خانم جوان ( ملکه آینده فرانسه, ماری آنتوانت ) جلو دوید و موزارت کوچک را از زمین بلند کرده و در آغوش گرفت. بدون هیچ خجالتی هنرمند شش ساله از شاهزاده خانم تشکر کرد و قول داد وقتی بزرگ شد با شاهزاده خانم ازدواج کند!.

هر جا که این بچه خارق العاده پا می گذاشت موفقیت پشت موفقیت نصیبش می شد. در 1763 خانواده موزارت به پاریس رسیدند. یک ادیب آلمانی به نام گریم که مدت زیادی در پاریس زندگی می کرد حامی این خانواده شد. گریم آنها را به دربار لوئی پانزدهم معرفی کرد. از هنرمند جوان خواسته شد که روی ارگ نمازخانه کاخ ورسای بنوازد و این افتخار بزرگی محسوب می شد. در اثنای اقامت در پاریس موزارت اقدام به چاپ اولین آثار خود کرد, چهار سونات برای ویولن که یکی از آنها به پرنس ویکتوریا دو فرانس ( Victire de France ) تقدیم شده است. پس از فرانسه آنها به انگلستان رفتند تا برای جرج سوم در لندن نوازندگی کنند.

موزارت در سال 1764 اولین سمفونی های خود را در سه موومان نوشت.

بعد از گردش در انگلستان خانواده موزارت حدود سال 1766 به اتریش بازگشتند. سال بعد ولفگانگ اپرای کوچکی به درخواست امپراتور و سپس یک اپرا کمیک روی متن فرانسه باستین و باستینی ین ( Bastien Bastienne نوشت.

لازم به ذکر است که موزارت در سال های نوجوانی دیداری نیز با یوهان سباستین باخ داشته است.

او با استفاده از پیانو و ویولن و هاپسیکورد در سال 1768 و در سن دوازده سالگی اولین اپرای خود را با نام ( لافینتا سپمیلیسه ) ارائه نمود. ولفگانگ مس باشکوهی را که تصنیف کرده بود, خود در کاتدرال محل تولدش رهبری کرد. آرشیدوک به همین مناسبت به او عنوان استاد کنسرت ها داد. در بین سال های 1770 تا 1796 موزارت یه بار به ایتالیا سفر کرد. در سال 1770 طی سفری که به ایتالیا که موفقیت زیادی برایش به همراه داشت, دو اپرای جدید به نامهای ( میترایدا ادس و ری دی پونته ) را ساخت که اولین اپرای ماژور موزارت بود را در میلان ساخت که در حین اقامتش در این شهر اجرا شد. در شهر رم , آمادئوس موفق به ساخت ( آلگریا میسه ره ) شد. او این آهنگ را برای شرکت و حضور در مسابقات ساخت ولی چون هیچ کس با آن موافقت نکرد به ناچار آن را فقط به عنوان یک خاطره نزد خود نگاه داشت.

در 1772 برای رهبری ارکسترای آرچیشاب در سالزبورگ از او دعوت شد که در این دوره او کارهای مذهبی زیادی را ساخت.

چنین شروعی مسلماً باید نوید دهنده یک زندگی راحت و پر از موفقیت در دوران بعد باشد, ولی اصلاً چنین نبود. هر چند موزارت در سن هجده سالگی بیش از دویست اثر نوشته بود.

در 1777 موزارت جوان به همراه مادرش برای یافتن یک موقعیت کلیسایی مناسب تر به یک تور اروپایی رفت. در این سفر در شهر منهیم با آلوسیا وبر آشنا شد و عاشق او گردید.

 آنها در سال 1778 به پاریس رفتند. از این به بعد است که شکست ها و محرومیت ها آغاز می شود. گریم دوست قدیمی موزارت با او دشمنی می کند و با هنرمند جوان طوری رفتار می کند که گویی مزاحم است و سعی در دلسرد کردن او دارد. یک اتفاق ناگوار دیگر نیز بر این ناخشنودی ها اضافه می شود و آن مرگ مادر موزارت در ماه ژولای 1778 است. موسیقیدان جوان ناموفق از یافتن موقعیت کلیسایی, دلسرد و شکست خورده, در سال 1779 به زادگاهش برگشت و در کلیسای آرچیشاب به عنوان نوازنده ارگ مشغول به کار شد.

در 1781 موزارت به علت اختلافاتی که با اسقف سالزبورگ پیدا می کند این شهر را ترک و سکونت در وین را انتخاب می نماید. یک سال بعد با دختری به اسم کنستانس وبر (  Constance Weber) در سنت گتردال وین ازدواج می کند. ( کنستانس وبر بعد از مرگ موزارت با جرج نیکلاس فن نیسن دیپلمات دانمارکی ازدواج می کند. ) ار این به بعد موزرات باید کار زیادی انجام دهد تا بتواند عهده دار مخارج خانواده باشد و باقیمانده عمر خود را بر علیه فقر و نداری مبارزه کند.

در وین, موزارت با برگزاری اجرا های عمومی و خصوصی, تدریس و آهنگسازی, خانواده خود را حمایت مالی می کند. اولین اپرای او بعد از اقامتش در وین به نام ( آبدوکیشن فرام سرا گلیو ) یک موفقیت چشمگیر بود. در سال 1786 اپرای عروسی فیگارو اولین اپرای سه گانه موزارت در تئاتر بورگ اجرا شد.

با وجود مشکلات فراوانی که موزارت داشت, دلخوشی هایی نیز پیدا می کند, محبت و علاقه اطرافیان و دوستانش را دارد که در بین آنها بیش از همه هایدن برایش پر ارزش بود به طوری که او را پاپا هایدن صدا می زد. هایدن هم از اینکه می دید آثار موزرات کمتر مورد توجه عموم قرار می گیرد و توجهی را که ارزش چنین نابغه ای است از او دریغ می شود تاسف می خورد.

تئاتر آلمان در این زمان در تسخیر کامل ایتالیایی ها بود. چند نفر بی ذوق که کارشان تنها تقلید از این و آن بود و امروز اسامی آنها فراموش شده ولی در زمان خود بسیار معروف بودند, کسانی مثل هیلر ( Hiller ) و دیترسدورف ( Dittersdorf ) آثارشان بیش از موزارت خوشایند مردم بود.

در سال 1787 موزارت آهنگساز امپریال چمبر و رویال چمبر شد و حقوقی معادل 800 فلینگ در ماه دریافت می کرد.

سال های آخر زندگی موزارت بسیار سخت بود. در 28 می 1787 مرگ پدرش اتفاق افتاد و غم آن, آنقدر برای موزارت طاقت فرسا بود که بیمار شد. بی پولی در این زمان او را بیش از هر موقع دیگر در فشار گذارده بود.

در همین سال دون جیوانی موزارت را به تئاتر ملی پراگ در لهستان دعوت کرد. در سال 1790 فن تیوت, مجدداً آمادئوس را به تئاتر بورگ فرا خواند که موزارت آن را رد کرد.

در سال 1790 موزارت با ناراحتی دیگری مواجه شد و آن عزیمت پاپا هایدن عزیزش به انگلستان بود. غم این جدایی آن چنان بود که در لحظه وداع موزارت به سختی گریست.

با وجود این لحظات غم انگیز و بی توجهی ها و فقر مالی موزارت اثری بسیار لطیف و آسمانی به نام فلوت سحر آمیز تصنیف کرد. این اپرا توسط یک مدیر به او سفارش داده شد. این مدیر موزارت را در خانه ای در روستا حبس کرد و تا زمانی که کار به انجام نرسیده بود اجازه بازگشت به او نداد. این اثر موفقیت زیادی به دنبال داشت و باعث شد که توجه مردم به طرف موزارت جلب شود. ولی دیگر خیلی دیر بود, چون با نیرنگ این مدیر اپرا بود که منفعت مالی را صاحب شد.در سال 1791 بیماری بر موزارت مسلط شد, با این همه او حتی در رختخواب بیماری هم روی یک رکوئیم ( Requim : مسی است که در عزای مردگان نوشته می شود. ) که دیگر نتوانست آن را به پایان برد کار می کرد. از کسانی که به عیادتش می آمدند در مورد اجرای فلوت سحر آمیز می پرسید. در شب مرگش آرزو کرد که بتواند یک بار دیگر هم اپرایش را بشنود. یکی از حاضرین پشت پیانو نشست و آوازهایی از آنرا نواخت, بیمار محتضر لبخندی بر لبانش ظاهر شد.

گروهی از دوستان گوشه هایی از رکوئیم را که هنوز روی آن کار می کرد برایش خواندند و در قسمت لاکیموزا (  Lacrymosa ) ( روزی که مردگان برپا خاسته و به گریه در خواهند آمد, موزارت شروع به گریه کرد و پس از آن به حال احتضار افتاد. و حدود نیمه شب پنجم دسامبر 1791 در گذشت.

هنرمندی که از دوران طفولیت در قصرهای شاهان بزرگ شده بود, تشییع جنازه ای فقیرانه داشت. تعداد کمی از دوستانش به دنبال جنازه اش روان گشتند ولی به علت بدی هوا و کولاک و برف مجبور به بازگشت شدند. ارابه حامل جنازه تنها به گورستان رسید در حالی که در آن, گوری بزرگ برای به خاک سپردن جمعی از فقرا و بینوایان کنده بودند, موسیقیدان بزرگ را هم بدون آنکه شناسایی شود همراه سایرین در این گور دسته جمعی قرار دادند.

چند روز بعد بیوه موزارت به گورستان آمد, تا شب در خیابان های آنجا به دنبال قبر شوهرش گشت ولی کسی نمی توانست به او بگوید که موزارت کجا آرمیده است.

زندگی کوتاه موزارت به معجزه ای می ماند, زیرا سراسر با کاری مداوم گذشته است. در میان سفر, زمان سختی ها به هنگام دویدن به دنبال لقمه ای نان, او از هر فرصت برای نوشتن آثارش استفاده می کرد و به این ترتیب بیش از هفتصد اثر خلق کرد... بیست اپرا و اپرا کمیک که اغلب آنها بسیار معروف هستند. عروسی فیگارو ( Les noces de Figaro ) روی متنی از بومارشه ( Beaumarchais ) , دون ژوان ( Don Juan ) , روی اثری از مولیر ( Molier ) که در آن موزارت به بیانی دراماتیک دست یافته است. فلوت سحر آمیز لبخندی است که در میان خارهای غم شکفته است.

علاوه بر این اپراها موزارت بیش از بیست مس, یک رکوئیم ( آخرین اثرش ) , چندین اوراتوریو, کانتانت, آثار ارکستری, چهل و نه سمفونی ( که هشت سمفونی اول شماره گذاری نشده اند ), قطعات موسیقی مجلسی, سونات و ملودی های بسیار زیاد و ... نوشته, خلاصه آنکه موزارت در تمامی انواع موسیقی زمان خود آثاری مهم بر جای گذاشته است. موزارت تاثیر بسیار وسیعی بر موسیقی گذارده, آثارش آکنده از زیبایی و لطافتی فراموش نشدنی می باشد. به دلیل برخورداری از بافتی بیش از حد ظریف کمتر نوازنده ای می تواند به بیان آنچه مورد نظر موزارت بوده است نائل آید.