<<< معرفی موسیقیدانان بزرگ جهان

ولفگانگ آمادئوس موزارت ( موزار ) ( Wolfgang Amedeus Mozart ) :

در 27 ژوئن سال 1756 در شهر سالزبورگ ( اتریش ) متولد شد. نام کامل وی یوهانس کریستوماس ولفگانگوس تفیلوس موزارت می باشد. نام او به یاد پدربزرگش و به یاد مادرش و به دلیل روز مقدسی که در آن متولد شد ( یوهانس کریستوماس ) , این چنین برگزیده شد.

پدرش لئوپولد, نوازنده ویولن و رهبر ارکستر کلیسای آرشیدوک ( آرشیپسکوپال ) سالزبورگ مصنفی باهوش و قابل بود. مادرش آنا ماریا پرتل دختر ولفگانگ نیکلاس پرتل, افسر گارد سنکت گیلگن و خواهرش ماریا آنا نانرل ( Nanrel ) بودند.

ولفگانگ از همان ابتدای کودکی نبوغ و خارق العاده بودنش را نشان داد. سه ساله بود که سعی می کرد فاصله های سوم را روی کلاوسن بنوازد. در جست و خیزهای کودکانه اش مدام آوازی را حین بازی تکرار می کرد. در چهار سالگی می توانست قطعات کوچکی را روی کلاوسن بنوازد. در سن شش سالگی آن چنان روی کلاوسن بداهه نوازی می کرد که هیچ ایرادی نمی شد بر او گرفت. ولفگانگ کوچک علاقه زیادی هم به ریاضیات داشت و تمامی چوب های کف منزل را با محاسبات ریاضی خود سیاه کرده بود. پدرش این استعدادها را تربیت کرد و در بین سال های 1762 تا 1766 ترتیب یک مسافرت در اروپا را داد. آنها در ابتدا به آلمان رفتند تا هنر استاد کوچک به همراه خواهرش نانرل که در این زمان یازده سال داشت و پیانیست قابلی بود را به همه بنمایاند.

این مسافرین به وین رسیدند و امپراتور با آغوشی گشاده از این موسیقیدانان کوچک استقبال کرد و درشکه خود را برای آوردن آنها فرستاد.

برای اولین باری که در سالن به امپراتریس ناری ترز معرفی شدند حادثه کوچکی برای موزارت اتفاق افتاد. در حالی که روی تخته های موم زده لیز می خورد و بازی می کرد ناگهان زمین خورد, و در این حال یک شاهزاده خانم جوان ( ملکه آینده فرانسه, ماری آنتوانت ) جلو دوید و موزارت کوچک را از زمین بلند کرده و در آغوش گرفت. بدون هیچ خجالتی هنرمند شش ساله از شاهزاده خانم تشکر کرد و قول داد وقتی بزرگ شد با شاهزاده خانم ازدواج کند!.

هر جا که این بچه خارق العاده پا می گذاشت موفقیت پشت موفقیت نصیبش می شد. در 1763 خانواده موزارت به پاریس رسیدند. یک ادیب آلمانی به نام گریم که مدت زیادی در پاریس زندگی می کرد حامی این خانواده شد. گریم آنها را به دربار لوئی پانزدهم معرفی کرد. از هنرمند جوان خواسته شد که روی ارگ نمازخانه کاخ ورسای بنوازد و این افتخار بزرگی محسوب می شد. در اثنای اقامت در پاریس موزارت اقدام به چاپ اولین آثار خود کرد, چهار سونات برای ویولن که یکی از آنها به پرنس ویکتوریا دو فرانس ( Victire de France ) تقدیم شده است. پس از فرانسه آنها به انگلستان رفتند تا برای جرج سوم در لندن نوازندگی کنند.

موزارت در سال 1764 اولین سمفونی های خود را در سه موومان نوشت.

بعد از گردش در انگلستان خانواده موزارت حدود سال 1766 به اتریش بازگشتند. سال بعد ولفگانگ اپرای کوچکی به درخواست امپراتور و سپس یک اپرا کمیک روی متن فرانسه باستین و باستینی ین ( Bastien Bastienne نوشت.

لازم به ذکر است که موزارت در سال های نوجوانی دیداری نیز با یوهان سباستین باخ داشته است.

او با استفاده از پیانو و ویولن و هاپسیکورد در سال 1768 و در سن دوازده سالگی اولین اپرای خود را با نام ( لافینتا سپمیلیسه ) ارائه نمود. ولفگانگ مس باشکوهی را که تصنیف کرده بود, خود در کاتدرال محل تولدش رهبری کرد. آرشیدوک به همین مناسبت به او عنوان استاد کنسرت ها داد. در بین سال های 1770 تا 1796 موزارت یه بار به ایتالیا سفر کرد. در سال 1770 طی سفری که به ایتالیا که موفقیت زیادی برایش به همراه داشت, دو اپرای جدید به نامهای ( میترایدا ادس و ری دی پونته ) را ساخت که اولین اپرای ماژور موزارت بود را در میلان ساخت که در حین اقامتش در این شهر اجرا شد. در شهر رم , آمادئوس موفق به ساخت ( آلگریا میسه ره ) شد. او این آهنگ را برای شرکت و حضور در مسابقات ساخت ولی چون هیچ کس با آن موافقت نکرد به ناچار آن را فقط به عنوان یک خاطره نزد خود نگاه داشت.

در 1772 برای رهبری ارکسترای آرچیشاب در سالزبورگ از او دعوت شد که در این دوره او کارهای مذهبی زیادی را ساخت.

چنین شروعی مسلماً باید نوید دهنده یک زندگی راحت و پر از موفقیت در دوران بعد باشد, ولی اصلاً چنین نبود. هر چند موزارت در سن هجده سالگی بیش از دویست اثر نوشته بود.

در 1777 موزارت جوان به همراه مادرش برای یافتن یک موقعیت کلیسایی مناسب تر به یک تور اروپایی رفت. در این سفر در شهر منهیم با آلوسیا وبر آشنا شد و عاشق او گردید.

 آنها در سال 1778 به پاریس رفتند. از این به بعد است که شکست ها و محرومیت ها آغاز می شود. گریم دوست قدیمی موزارت با او دشمنی می کند و با هنرمند جوان طوری رفتار می کند که گویی مزاحم است و سعی در دلسرد کردن او دارد. یک اتفاق ناگوار دیگر نیز بر این ناخشنودی ها اضافه می شود و آن مرگ مادر موزارت در ماه ژولای 1778 است. موسیقیدان جوان ناموفق از یافتن موقعیت کلیسایی, دلسرد و شکست خورده, در سال 1779 به زادگاهش برگشت و در کلیسای آرچیشاب به عنوان نوازنده ارگ مشغول به کار شد.

در 1781 موزارت به علت اختلافاتی که با اسقف سالزبورگ پیدا می کند این شهر را ترک و سکونت در وین را انتخاب می نماید. یک سال بعد با دختری به اسم کنستانس وبر (  Constance Weber) در سنت گتردال وین ازدواج می کند. ( کنستانس وبر بعد از مرگ موزارت با جرج نیکلاس فن نیسن دیپلمات دانمارکی ازدواج می کند. ) ار این به بعد موزرات باید کار زیادی انجام دهد تا بتواند عهده دار مخارج خانواده باشد و باقیمانده عمر خود را بر علیه فقر و نداری مبارزه کند.

در وین, موزارت با برگزاری اجرا های عمومی و خصوصی, تدریس و آهنگسازی, خانواده خود را حمایت مالی می کند. اولین اپرای او بعد از اقامتش در وین به نام ( آبدوکیشن فرام سرا گلیو ) یک موفقیت چشمگیر بود. در سال 1786 اپرای عروسی فیگارو اولین اپرای سه گانه موزارت در تئاتر بورگ اجرا شد.

با وجود مشکلات فراوانی که موزارت داشت, دلخوشی هایی نیز پیدا می کند, محبت و علاقه اطرافیان و دوستانش را دارد که در بین آنها بیش از همه هایدن برایش پر ارزش بود به طوری که او را پاپا هایدن صدا می زد. هایدن هم از اینکه می دید آثار موزرات کمتر مورد توجه عموم قرار می گیرد و توجهی را که ارزش چنین نابغه ای است از او دریغ می شود تاسف می خورد.

تئاتر آلمان در این زمان در تسخیر کامل ایتالیایی ها بود. چند نفر بی ذوق که کارشان تنها تقلید از این و آن بود و امروز اسامی آنها فراموش شده ولی در زمان خود بسیار معروف بودند, کسانی مثل هیلر ( Hiller ) و دیترسدورف ( Dittersdorf ) آثارشان بیش از موزارت خوشایند مردم بود.

در سال 1787 موزارت آهنگساز امپریال چمبر و رویال چمبر شد و حقوقی معادل 800 فلینگ در ماه دریافت می کرد.

سال های آخر زندگی موزارت بسیار سخت بود. در 28 می 1787 مرگ پدرش اتفاق افتاد و غم آن, آنقدر برای موزارت طاقت فرسا بود که بیمار شد. بی پولی در این زمان او را بیش از هر موقع دیگر در فشار گذارده بود.

در همین سال دون جیوانی موزارت را به تئاتر ملی پراگ در لهستان دعوت کرد. در سال 1790 فن تیوت, مجدداً آمادئوس را به تئاتر بورگ فرا خواند که موزارت آن را رد کرد.

در سال 1790 موزارت با ناراحتی دیگری مواجه شد و آن عزیمت پاپا هایدن عزیزش به انگلستان بود. غم این جدایی آن چنان بود که در لحظه وداع موزارت به سختی گریست.

با وجود این لحظات غم انگیز و بی توجهی ها و فقر مالی موزارت اثری بسیار لطیف و آسمانی به نام فلوت سحر آمیز تصنیف کرد. این اپرا توسط یک مدیر به او سفارش داده شد. این مدیر موزارت را در خانه ای در روستا حبس کرد و تا زمانی که کار به انجام نرسیده بود اجازه بازگشت به او نداد. این اثر موفقیت زیادی به دنبال داشت و باعث شد که توجه مردم به طرف موزارت جلب شود. ولی دیگر خیلی دیر بود, چون با نیرنگ این مدیر اپرا بود که منفعت مالی را صاحب شد.در سال 1791 بیماری بر موزارت مسلط شد, با این همه او حتی در رختخواب بیماری هم روی یک رکوئیم ( Requim : مسی است که در عزای مردگان نوشته می شود. ) که دیگر نتوانست آن را به پایان برد کار می کرد. از کسانی که به عیادتش می آمدند در مورد اجرای فلوت سحر آمیز می پرسید. در شب مرگش آرزو کرد که بتواند یک بار دیگر هم اپرایش را بشنود. یکی از حاضرین پشت پیانو نشست و آوازهایی از آنرا نواخت, بیمار محتضر لبخندی بر لبانش ظاهر شد.

گروهی از دوستان گوشه هایی از رکوئیم را که هنوز روی آن کار می کرد برایش خواندند و در قسمت لاکیموزا (  Lacrymosa ) ( روزی که مردگان برپا خاسته و به گریه در خواهند آمد, موزارت شروع به گریه کرد و پس از آن به حال احتضار افتاد. و حدود نیمه شب پنجم دسامبر 1791 در گذشت.

هنرمندی که از دوران طفولیت در قصرهای شاهان بزرگ شده بود, تشییع جنازه ای فقیرانه داشت. تعداد کمی از دوستانش به دنبال جنازه اش روان گشتند ولی به علت بدی هوا و کولاک و برف مجبور به بازگشت شدند. ارابه حامل جنازه تنها به گورستان رسید در حالی که در آن, گوری بزرگ برای به خاک سپردن جمعی از فقرا و بینوایان کنده بودند, موسیقیدان بزرگ را هم بدون آنکه شناسایی شود همراه سایرین در این گور دسته جمعی قرار دادند.

چند روز بعد بیوه موزارت به گورستان آمد, تا شب در خیابان های آنجا به دنبال قبر شوهرش گشت ولی کسی نمی توانست به او بگوید که موزارت کجا آرمیده است.

زندگی کوتاه موزارت به معجزه ای می ماند, زیرا سراسر با کاری مداوم گذشته است. در میان سفر, زمان سختی ها به هنگام دویدن به دنبال لقمه ای نان, او از هر فرصت برای نوشتن آثارش استفاده می کرد و به این ترتیب بیش از هفتصد اثر خلق کرد... بیست اپرا و اپرا کمیک که اغلب آنها بسیار معروف هستند. عروسی فیگارو ( Les noces de Figaro ) روی متنی از بومارشه ( Beaumarchais ) , دون ژوان ( Don Juan ) , روی اثری از مولیر ( Molier ) که در آن موزارت به بیانی دراماتیک دست یافته است. فلوت سحر آمیز لبخندی است که در میان خارهای غم شکفته است.

علاوه بر این اپراها موزارت بیش از بیست مس, یک رکوئیم ( آخرین اثرش ) , چندین اوراتوریو, کانتانت, آثار ارکستری, چهل و نه سمفونی ( که هشت سمفونی اول شماره گذاری نشده اند ), قطعات موسیقی مجلسی, سونات و ملودی های بسیار زیاد و ... نوشته, خلاصه آنکه موزارت در تمامی انواع موسیقی زمان خود آثاری مهم بر جای گذاشته است. موزارت تاثیر بسیار وسیعی بر موسیقی گذارده, آثارش آکنده از زیبایی و لطافتی فراموش نشدنی می باشد. به دلیل برخورداری از بافتی بیش از حد ظریف کمتر نوازنده ای می تواند به بیان آنچه مورد نظر موزارت بوده است نائل آید.

<<< تئوری موسیقی

تعریف کلماتی که در قسمت های مختلف نت های موسیقی مشاهده می شوند :

کلماتی که در زیر مشاهده می فرمایید در قسمت های مختلف یک قطعه موسیقی ( کلاسیک ) که به طور کامل نت نویسی شده است قرار می گیرند که ممکن است در ابتدای قطعه باشند جهت نمایش دادن سرعت قطعه, و یا عباراتی باشند جهت برگشت های قطعه و یا حتی بعضی از آنها نمایانگر احساسات موجود در یک قسمت کوچک و یا کل قطعه هستند.

توضیح اینکه در نت های ایرانی نوازنده ممکن است تعداد بسیار کمی از کلمات زیر را مشاهده کند که البته نحوه استفاده از این کلمات و عبارات مانند نحوه استفاده آنها در نت های کلاسیک است.

در مورد استفاده از مطلب زیر این نکات شایان ذکر است که کلمات و عبارات دقیقاً مانند یک فرهنگ لغت مرتب شده اند. در ضمن از هر خط, قسمتی که بصورت Bold و Italic است همان کلماتی هستند که در نت نویسی استفاده می شوند و عبارت و جمله ای که در مقابل آن بصورت معمولی تایپ شده توضیحی مختصر راجع به کلمه مورد نظر می باشد.

در آخر, به این موضوع اشاره می کنم که یک نوازنده - حتی نوازنده ای که سالها موسیقی کار کرده و استاد نیز باشد - ممکن است با بسیاری از این کلمات و عبارات سر و کار پیدا نکرده باشد, و اینکه در عمل بسیاری از آنها با تکرار و تمرین و پیشرفتی که در طول دوره نوازندگی حاصل می شود قابل استفاده می شوند. لذا در صورتی که توضیح انگلیسی که برای کلمات آمده مبهم بود و یا توضیح بیشتری لازم داشت تا جایی که سواد من یاری کند پاسخ گو هستم. امید که مفید واقع شود.

نظرات خود را در قسمت نظرات مرقوم بفرمایید.

 

A - an Italian proposition, meaning to, in, by, at.

Accelerando - accelerating the time, gradually faster and faster.
Adagio - slow.
Adagio Assai, or Molto - very slow.
Ad Libitum - at pleasure.
Affetuoso - tender and affecting.
Agitato - with agitation.
Alla Capella - in church style.
Allegretto - less quick than Allegro.
Allegro - quick.
Allegro Assai - very quick.
Allegro ma non troppo - quick but not too quick.
Amabile - in a gentle and tender style.
Amateur - a lover but not a professor of music.
Amoroso or Con Amore - affectionately, tenderly.
Andante - gentle, distinct, and rather slow, yet connected.
Andante Con Moto - quicker than Andante.
Andantino - somewhat slower than Andante.
Animato, or Con Anima - with fervant, animated expression.
Animo, or Con Animo - with spirit, courage and boldness.
Antiphone - music sung in alternate parts.
Arioso - in a light, airy, singing manner.
A Tempo - in time.
A Tempo Giusto - in strict and exact time.
Ben Marcato - in a pointed and well-marked manner.
Bis - twice.
Brilliante - brilliant, gay, shining, sparkling.
Cadence - closing strain: also, a fanciful extemporaneous embellishment at the close of a song.
Cadenza - same as the second use of Cadence. See Cadence.
Calando - softer and slower.
Cantabile - graceful, pleasing, singing style; a pleasing, flowing melody.
Canto - the treble part in a chorus.
Choir - a company or band of singers; also that part of a church appropriated to the singers.
Chorist, or Chorister - a member of a choir of singers.
Col, or Con - with.
Col Arco - with the bow.
Comodo, or Commodo - in an easy and unrestrained manner.
Con Brio, or Brioso - with brilliancy, brilliant.
Con Affecto - with expression.
Con Dolcessa - with delicacy.
Con Dolore or Con Duolo - with mournful expression.
Conductor - one who superintends a musical performance; same as Music Director.
Con Energia - with energy.
Con Expressione - with expression.
Con Fuoco - with ardor, fire.
Con Grazio - with grace and elegance.
Con Impeto - with force, energy.
Con Gusto - with chaste exactness, with taste.
Con Moto - with emotion.
Con Spirito - with spirit, animation.
Core - chorus.
Crescendo, or Cres - gradually increasing the sound.
 Da - for, from, of.
Duet - for two voices or instruments.
Diminuendo - gradually diminishing the sound.
Da Capo - from the beginning.
Declamendo - in the style of declamation.
Decrescendo - diminishing, decreasing.
Devozione - devotional.
Delettante - a lover of the arts in general, or a lover of music.
Di Molto - much or very.
Divoto - devotedly, devoutly.
Dolce - soft, sweet, tender, delicate.
Dolente, or Dolorosa - mournful.
Doloroso - in a plaintive mournful style.
E, and Elegante - elegance.
Energico, or Con Energia - with energy.
Expressivo - expressive.
Fine, Fin, or Finale - the end.
Forte, or F - loud.
Forzando, Forza, or Fz - sudden increase of power.
Fugue, or Fuga - a composition which repeats or sustains, in its several parts, throughout, the subject with which it commences, and which is led off by some one of its parts.
Fugato - in the fugue style.
Fughetto - a short fugue.
Giusto - in exact and steady time.
Grazioso - smoothly, gracefully.
Grave - slow and solemn.
Impressario - the conductor of a concert.
Lacrimando, or Lacromozo - mournful and pathetic.
Lamentevole, Lamentando, or Lamentabile - mournfully.
Larghissimo - extremely slow.
Larghetto - slow, but not so slow as Largo.
Largo - slow.
Legato - close, gliding, connected style, slurred.
Leggiero - light.
Lentando - gradually slower and softer.
Lento, or Lentamente - slow.
Ma - but.
Maestoso - majestic, majestically.
Maestro di Capella - chapel master, or conductor of church music.
Marcato - in a strong and marked style.
Messa di Voce - moderate swell.
Moderato, or Moderamente - moderately, in moderate time.
Molto - much or very.
Molto Voce - with a full voice.
Morendo - gradually dying away.
Mordente - a beat or transient shake.
Mosso - emotion.
Moto - motion.
Non - not, as.
Non Troppo - not too much.
Organo - the organ.
Orchestra - a company or band of instrumental performers.
Pastoral - applied to graceful movements in sextuple time.
Piano, or p - sweet, soft.
Pianissimo, or pp - very sweet and soft.
Piu - more.
Piu Mosso - with more motion, faster.
Pizzicato - snapping the violin string with the fingers.
Poco - a little.
Poco Adagio - a little slow.
Poco a Poco - by degrees, gradually.
Portamento - the manner of sustaining and conducting the voice from one sound to another.
Precentor - conductor, leader of a choir.
Presto - quick.
Prestissimo - very quick.
Rallentando, Allentando, or Sientando - slower and softer by degrees.
Recitando - a speaking manner of performance.
Recitante - in a style or recitative.
Recitative - musical declamation.
Rinforzando, Rinf, or Rinforzo - suddenly increasing in power.
Ritardando - slackening the time.
Semplice - chaste, simple.
Sempre - throughout, always.
Sempre Forte - loud throughout.
Senza - without.
Senza Organo - without the Organ.
Sforzando, Sforzato - with strong force or emphasis, rapidly diminishing.
Sicilian - a movement of light, graceful character.
Smorendo, or Smorzando - dying away.
Smorzando, or smorz - smothering the sound by degrees.
Soave, Soavemente - sweet, sweetly. See Dolce.
Solfeggio - a vocal exercise.
Solo - for a single voice or instrument.
Sostenuto - sustained.
Sotto - under, below.
Sotto Voce - with subdued voice.
Spiritozo, Con Spirito - with spirit and animation.
Staccato - short, detached, distinct.
Subito - quick.
Tace, or Tacet - silent, or to be silent.
Tardo - slow.
Tasto Solo - without chords.
Tempo - time.
Tempo a Piacere - time at pleasure.
Tempo Giusto - in exact time.
Ten, Tenuto - hold on. See Sostenuto.
Tutti - the whole, full chorus.
Un - a.
Un Poco - a little.
Va - go on.
Va Crescendo - continue to increase.
Verse - same as solo.
Vigoroso - bold, energetic.
Vivace - quick and cheerful.
Virtuoso - a proficient in art.
Voce Sola - voice alone.
Volti Subito - turn over the page quickly.

<<< آموزش ویولن

مطالبی مهم در مورد نواختن ویولن :

مایلم برای هر کسی که به ویولن علاقه دارد کلامی چند بگویم . ویولن سازی است که مسلما یکی از زیباترین ساخته های دست بشر و یکی از دمدمی مزاج ترین آنهاست. شاید بسیار صعب الوصول بودن آن است که بر اعجازش می افزاید؛ جز برای کسی که برده وار, داوطلبانه و از صمیم قلب خود را تسلیم این ساز کند, ویولن سر نافرمانی و لجبازی خواهد داشت, نوارهای چندگانه و دامنه نامتناهی لطافت خود را دریغ خواهد کرد, و شخص می ماند با یکی از آلات دوست داشتنی موسیقی و که رنجیده دل است و بلا استفاده.

هیچ ویولنی مثل ویولن دیگر نیست, هر یک مانند یک وجود بشری ویژه و منحصر به فرد است و پاسخ آن به آن آرشه ای که سیم هایش را لمس می کند, همچون پاسخ گروه های مختلف مردم به یک عقیده, با دیگری متفاوت است.

در لگام زدن بر خلق و خوی او و تلون مزاج بی پایانش, در تسلط یافتن بر نوارهایش از شیرین ترین نجواها تا جانانه ترین غریوهاست که تمام مهارت ویولن نوازی نهفته است. زیرا نوازنده موجودی مستقل است: هیچ دست بیگانه ای در ملک طلق او اختیار ندارد, هیچ گوشی جز گوش او زیر و بم صدا را تعیین نخواهد کرد. او به تنهایی مخدوم و خادم است, و به محض اینکه آرشه اش ساز را لمس کند, چالشی شگفت انگیز آغاز می شود. در این چالش که بی وقفه ادامه می یابد, کسب پیروزی به تمامی بر عهده خود اوست.

این ارتباط شگفت انگیز بین ویولن و نوازنده است که این ساز و سایر خویشاوندان زهی آن را منحصر به فرد ساخته, و با درک همین خصوصیت است که ویولنیست می تواند به هدفش نایل آید. در این راه هرگز اجازه ندارد خسته شود, گرچه ممکن است بارها با ناکامی روبرو شود؛ هرگز نباید از پا بیفتد, همچون ناخدای کشتی که به بی پایانی افقها آگاه است, او باید با صبر و شکیبایی به مقصود برسد. ویولن در حقیقت بنیاد حقیقی فرهنگ موسیقی ماست که بدون آن هیچ یک از گروه های همنوازی موسیقی مجلسی یا مجموعه و گنجینه سمفونیک وجود نداشت.

ویولن سازی است که با گذر زمان پیش رفته, هزاران سال پژوهش و اصلاح آن را از اصل کاربردی نوسان دادن یک زه کشیده در مقابل یک جعبه تو خالی, تا شکل فعلی آن تکامل داده است. در واقع هم ویولن و هم آرشه از تیر و کمان مشتق شده اند – که پس از رها شدن تیر از کمان و گسیل در مسیرش صدای پیتزیکاتو ( pizzicato : یکی از تکنیک های ویولن, بدین صورت که صدا به جای آرشه توسط انگشت ایجاد می شود. ) شنیده می شود.- آرشه ویولن در گذر زمان تغییر شکل یافت و انعطاف پذیر تر شد و در آن رشته ای از یکصد تار پرز دار موی اسب کشیده شد تا بر سیم ها ساییده شود, اما اساس آن به عنوان یک طول انعطاف پذیر از چوب, همان است که بود. بدنه ویولن از یک جعبه توخالی به عنوان تشدید کننده – که البته مانند آرشه انعطاف پذیر نیست, اما قادر است ارتعاشات را به دام اندازد, تشدید کند و تداوم بخشد – تا شکل فعلی آن تکامل یافت. رشته ای از چهار سیم که این ارتعاشات را ایجاد می کنند در آن تعبیه شد, به صورتی که ارتعاشات به کمک خرک به بدنه انتقال یابند.

وجهه جهانی ویولن را می توان در سازگاری آن با فرهنگ های مختلف دید. ویولن فعلی که در قرن هفدهم تکمیل شده است, در کشور هندوستان به این صورت مورد استفاده قرار می گیرد که نوازنده چمباتمه روی زمین می نشیند, قاعده ویولن را روی دنده هایش قرار می دهد و سر ویولن را به صورت اریب و رو به پایین گرفته روی یک پنجه اش تکیه می دهد.

از نوازندگان فیدل ( fiddle : اصطلاح محاوره ای برای هر یک از سازهای زهی به ویژه ویولن یک ساز عامیانه ) فلات هاردانگر در نروژ تا سرزمین کوهستانی اسکاتلند و دیگر مناطق اروپا و آمریکا و آسیا و ... , ویولن جای خود را در هر سبکی باز کرده و می تواند هر نیازی را برآورده سازد. ( به عنوان نمونه ایجاد سبک های مخصوص ایرانی پس از ورود این ساز به ایران است که توسط افراد مختلفی مانند استاد صبا و ... ایجاد شده و این ساز را با سازهای مخصوص موسیقی ایرانی هماهنگ کرده و جای خود را به خوبی در میان ساز های ایرانی باز کرده به طوری که هر روز به طرفداران آن افزوده می شود. )

این ساز هیچ محل ثابت و ساکنی به عنوان تکیه گاه ندارد و خود نوازنده نیز چنین وضعی دارد, جز در آن نقاطی که پایش زمین را لمس کرده و بر آن تکیه می کند. ویولن باید با حرکات سیال تمام بدن نوازنده یکی شود, در حالی که به نحو مشهودی به جریان گردش خون شخص و به نوسانات او, آونگی یا دایره ای, پاسخ می دهد. این جریان نباید در هیچ یک از مفاصل بدن یا در نقاط تماس با ویولن و آرشه متوقف شود, باید آنرا به سوی آخرین ماهیچه و مفصل انگشت هدایت کرد. باید آن ماهیچه و مفصل به نحوی تربیت شود که در تمام جهات حرکت کند و در حال حرکت کنترل شود, در حالی که خود نوازنده باید از آن چشمه درونی تاثر پذیرد که از نفس موسیقی و از عقاید و احساسات او نسبت به آن سرچشمه می گیرد.

برخلاف اکثر سازهای دیگر و بطور کلی اغلب فعالیت های دیگر ( و ضمنا بر خلاف نواختن ویولن به روش هندی ) دست ها باید تا حد زیادی انعطاف پذیر, قوی و دارای حالت فنری باشند و تقریبا همیشه در سطح شانه یا در حدود سطح آن سطح به کار گرفته شوند, که بالاتر از قلب است. چون دست ها پیوسته نیاز به تامین خون دارند, قلب باید در وضعیت خوب و فاقد هر گونه فشار ( یا کاهش فشار ) ناشی از اضطراب یا تنش باشد. مسئله حفظ جریان گردش خون با حفظ پیوستگی و تناوب حرکات, تلاش ها, فشارها و وارهیدگی؛ مساله پرورش یافتن برای واکنش های صحیح؛ مساله گرم شدن دست پیش از هر اجرا؛ همه در نواختن ویولن کمال اهمیت را دارند.

دقت و صحت, تنظیم فوری و برق آسای زیرایی ( pitch : میزان زیر و بمی یک صدا که به فرکانس ( Frequency ) یا تعداد نوسان های آن در ثانیه مربوط است. ) , صدا دهی ( سونوریته – ‘sonorite tone ) , تغییر از یک حرکات بسیار کوچک و نامرئی درونی تا آرشه کشی وسیع با نوسانی مانند یک گلف باز, به درجه ای از مهارت نیاز دارد که حد و مرزی برای آن متصور نیست. علاوه بر آن, نوازنده ویولن باید درکی عقلایی و احساسی از کار موسیقی داشته باشد, تا سرانجام در یک حالت فیض و الهام اجرای خوبی داشته باشد.

امیدوارم با این صحبت ها, کنترل و مهار ساختن سازی چنین عنان گسیخته و چنین ظریف را همچون رام کردن مادیانی سرکش دشوار ننمایانده باشم. زیرا هر چند ویولن نواختن, حرفه ای بسیار پر زحمت است, ولی خوب ویولن نواختن به هیچ وجه غیر ممکن نیست و در واقع در آموزش دادن, فرا گرفتن و تسلط یافتن بر آن رضایتی عمیق و طولانی نهفته است.

برای آنکه کسی به نحو مطلوب برای نایل شدن به این هدف آماده گردد, لازم است که علاوه بر تمرکز بر نوازندگی, بذر تفکری در ذهن و دلش کاشته شود و عادت معینی در او به وجود آید تا در شرایط تندرستی فیزیکی پرورش یابد. به این ترتیب همه موانع نوازندگی از پیش پایش برداشته می شوند.

لازم است چند کلمه ای نیز در مورد طرز تفکر اخلاقی و معنوی صحبت کنیم. معنویت نوعی پل میان گذشته و آینده, و شخص و دنیای خارج است. در موقع کار, شخص از تلاش و مجموع آموخته هایش مایه می گذارد تا در آینده به پاداشی دست یابد. هر قدر بیشتر و دقیق تر و کامل تر تلاش کند, اجر بیشتر و بزرگ تری نصیب او خواهد شد. اگر نوعی هم ارزی میان فرد و کل دنیا قائل شویم, می توانیم همان قدر از آن موسیقی که می نوازیم و از شنوندگانی که برایشان می نوازیم الهام بگیریم, که از خود می گیریم. به طور کلی تصور وجود یک موازنه و داد و ستد بین شخص و دنیا در زندگی, تصوری سودمند است که اهمیت فضایلی نظیر وجدان , درستکاری و امانت داری را مورد تایید قرار می دهد. هنگامی که ما به تمرین ویولن مشغولیم, تنها هستیم. اما آنچه در خلال این ساعات تنهایی رخ می دهد, قطعاً در آنچه روی صحنه در مقابل شنوندگان رخ می دهد موثر است.

حتی واژه بهداشت نیز که در اینجا دور از ذهن به نظر می رسد, برای دستیابی به مهارت نوازندگی اهمیت خود را دارد, زیرا بهداشت ملازمی است که به آن نیاز بسیار است, و پاکیزگی, برانگیختن جریان خون به کمک اختلاف دما مثلا با آب گرم و سرد, مالش پوست با دستکش زبر, و حرکت های ورزشی خاص و سایر فعالیت های همراه با استراحت به صورت متناوب, علاوه بر تنظیم جریان خون در توازن عضلات نیز موثر است. این موارد نکات خوبی هستند که باید به خاطر سپرد. نواختن ویولن علاوه بر توام بودن با ظرافت, به تاب و توان زیادی نیز احتیاج دارد. شنا کردن و حتی بازی تنیس و سایر ورزش ها سودمند است به شرط آنکه پس از آن کاملاً استراحت کند و حساسیت و ظرافت نوازندگی ویولن را باز یابد و ضمناً به هیچ وجه شخص را از مرکز وجودش به عنوان یک ویولنیست, از نظر بدنی یا ذهنی بیگانه نسازد.

بدیهی است که رژیم غذایی نیز عاملی بسیار مهم است که با توجه به تفاوت بسیار زیاد متابولیسم و شیمی بدن افراد مختلف باید بر عهده خودشان گذاشته شود؛ اما یک رژیم غذایی متعادل که در آن میوه و سبزی خام فراوان مصرف شود و غذاهای سرخ کرده در حداقل باشد مفید است. همچنین از شیرینی های مصنوعی و سیگار و الکل و سایر غذاهای زیانبار مطلقاً پرهیز شود و هرگز از آنها استفاده نکنید. این نکته را نیز فراموش نکنید که هرگز پرخوری نکنید به خصوص پیش از نواختن.

سن ایده آل برای شروع نوازندگی ویولن, سه یا چهار سالگی یا حتی قبل از آن است. البته در سنین بالاتر نیز می توان آموزش ویولن را شروع کرد, اما هر چه سن بالاتر باشد نتایج بدست آمده ضعیف تر و دشوارتر است.

مطالبی که تا اینجا ذکر شد موارد بسیار مهمی بود که یک نوازنده ویولن باید آنها را بداند و رعایت کند تا در کارش هر چه بیشتر موفق باشد و پیشرفت کند.

در صورتی که در رابطه با موارد ذکر شده در بالا سوالی برای شما پیش آمد می توانید در قسمت نظرات خوانندگان مرقوم فرمایید.